- داستان کوتاه و آموزنده ارزیابی خود
در سری داستان های کوتاه و آموزنده سایت پارس ناز امروز میرویم سراغ داستان محاسبه خود که واقعا خواندنی و جالب است. پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه رابه سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن عدد. مغازه دار متوجه پسر بودو به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: «خانم، میتوانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان رابه من بسپارید؟»زن پاسخ داد: «کسی هست که اینکار را برایم انجام میدهد.»پسرک گفت: «خانم، من اینکار رابا نصف قیمتی که او میدهد انجام خواهم داد.» …زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو میکنم. دراین صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالیکه لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر…، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر این که روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار میکند.»